اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سته

نویسه گردانی: STH
سته . [ س ُ ت ُه ْ ] (ص )مخفف ستوه است بمعنی ملول و بتنگ آمده و عاجز شده . (از برهان ) (از جهانگیری ) (از شرفنامه ) :
فراوان ز هر گونه جستند کین
نه این زآن سته شد نه نیز آن از این .

فردوسی .


کیست آنکس که سر از طاعت تو باز کشد
که نه چون ایلک آید سته و چون چیپال .

فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 216).


سته بود دشمن ز جنگ و ستیز
گرفتند هم در دل شب گریز.

اسدی .


زین روی که دیدنش مرا بودی کیش
سیر و ستهم چو آمدم پیری پیش .

جوهری مستوفی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.