اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستیزه

نویسه گردانی: STYZH
ستیزه . [ س ِ زَ / زِ ] (اِمص ) ستیز. در پهلوی «ستژک » ۞ نزاع . دعوی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بمعنی ستیز است که جنگ و خصومت و لجاجت و قهر و کین باشد. (برهان ) (آنندراج ). لجاج . (دهار). لجاج . لجاجت . (تاج المصادر بیهقی ) :
ستیزه نه خوب آید از نامجوی
بپرهیز و گرد ستیزه مپوی .

فردوسی .


اگر اول که ما قصد این دیارکردیم ... آن ستیزه و لجاج نرفتی این چشم زخم نیفتادی . (تاریخ بیهقی ).
ستیزآوری کار آهرمن است
ستیزه بپرخاش آبستن است .

اسدی .


ملک مصر جواب نبشت که ایشان بندگان تو نیستند آزاد و آزاده اند بخت النصر بدین ستیزه برفت و مصر بستد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 6).
تبه نمود همی صنعت سحاب از وی
بر این ستیزه همه نقش آن بشست سحاب .

ابوالمعالی رازی .


شهابی تو گاه وغا و ستیزه
سحابی تو گاه سخا و مواهب .

برهانی یا معزی .


گاه از ستیزه گوش فلک برکشیده ای
گاه ازکرشمه دیده ٔ اختر شکسته ای .

خاقانی .


بهر گردشی با سپهر بلند
ستیزه مبر تا نیابی گزند.

نظامی .


ستیزه بجایی رساند سخن
که ویران کند خاندان کهن .

سعدی .


|| (اِ) خسک آهنین باشد که بر راه دشمن می پراکندند. (مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ستیزه گر. [ س ِ زَ / زِ گ َ ] (ص مرکب ) عنید. (ملخص اللغات حسن خطیب ) (ترجمان القرآن ). ظالم . متعدی : گفت اگر مانم این ستیزه گر است گر کشم ...
ستیزه گری . [ س ِ زَ / زِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل ستیزه گر. عمل لجاج کننده .
ستیزه کار. [ س ِ زَ / زِ ] (ص مرکب ) لجوج . کینه توز. ظالم . نیرومند. قاهر : و [ غوریان ] مردمانی شوخ روی و ستیزه کارند و بد دل و حسودند. (حدو...
ستیزه گار. [ س ِ زَ / زِ ] (ص مرکب ) ستیزه کار. جنگجو. قاهر. لجوج . رجوع به ستیزه کار شود.
ستیزه کاری . [ س ِ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عمل ستیزه کار. لجاجت . خصومت : چونکه دید او ستیزه کاری من ناشکیبی و بیقراری من . نظامی .بر وفق چنی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ستیزه کردن . [ س ِ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عُنود.(ترجمان القرآن ). لجاجت . خصومت ورزیدن : بپرهیز و با جان ستیزه مکن نیوشنده باش از برادر سخ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.