اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سحل

نویسه گردانی: SḤL
سحل . [ س َ ] (ع مص ) یک تاه بافتن . (منتهی الارب ). یک توه تافتن . (تاج المصادر بیهقی ). یک توه تافتن رسن . (المصادرزوزنی ) (از اقرب الموارد). || یک تاب دادن رسن را. (از اقرب الموارد). || پوست بازکردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || تراشیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ). نَحْت . (اقرب الموارد). || گشادن باد روی زمین را از خاک و خاشاک . (منتهی الارب ). || سودن درم . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). سودن بسوهان . (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || نقد کردن درهمها. (منتهی الارب ). زود نقد کردن سیم . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بتازیانه زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || گریستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ریختن باران . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || دشنام دادن و نکوهیدن . (منتهی الارب ). دشنام دادن . (اقرب الموارد). || بانگ کردن استر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حرف سهل . [ ح َ ف ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف سرد. (مجموعه ٔ مترادفات ص 209).
حسن سهل . [ ح َ س َ ن ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به حسن بن سهل شود.
علی سهل . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) (امیر...) ابن امیر شیخ . در سوم شوال 754 هَ . ق . امیر مبارزالدین محمدبن مظفر پس از شش ماه محاصره توانست ش...
علی سهل . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) اصفهانی (شیخ ...). از بزرگان تصوف بود و با شیخ جنید مکاتباتی داشت . برخی از سخنان و گفته های او در تذکرةالاو...
فضل سهل . [ ف َ ل ِ س َ ] (اِخ )فضل بن سهل ذوالریاستین . رجوع به ذوالریاستین شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سهل واژه ای عربی و انگار پارسی است. همتای پارسی این است: زَبِنگار zabengār (خراسانی)*** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چشمه سهل . [ چ َ م َ س َ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از مزارع بافت زنجان کرمان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 236).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.