سحل
نویسه گردانی:
SḤL
سحل . [ س َ ] (ع اِ) جامه ٔ از ریسمان یک تاه بافته ، ضد مبرم که دو تاه بافته باشد. (منتهی الارب ). جامه ای که (تار) آن محکم رشته نشده باشد. (اقرب الموارد). || رسن یک تاب داده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جامه ٔ سپید یا از پنبه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || سیم نقد. ج ، اسحال ، سحول ، سُحُل . (منتهی الارب ): فاصبح راداً یبتغی المزج بالسحل ؛ یعنی نقد از درهمها. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ابن سهل اسرائیلی . [ اِ ن ُ س َ ل ِ اِ ] (اِخ ) ادیب . کاتب ابن خلاص حاکم سبته . بسن چهل سالگی در سال 469 هَ .ق . با ابن خلاص غرق شده دی...