سحن
نویسه گردانی:
SḤN
سحن . [ س َ ] (ع مص ) مالیدن چوب را تا که نرم و تابان گردد. (منتهی الارب )(آنندراج ). مالیدن چوب را تا که نرم گردد. (اقرب الموارد). || شکستن سنگ را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شکستن سنگ را. (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صحن وسیع. [ص َ ن ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی صحن عظیم است که کنایه از روی زمین و سطح ارض باشد. (برهان ).
صحن دورنگ . [ ص َ ن ِ دُ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم سفلی است . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). زمانه .
صحن روذان . [ ص َ ] (اِخ ) نام موضعی است و امیر مبارزالدین را با اعرابی که در آن ناحیت دست بتاراج گشوده بودند مبارزتی افتاد و اعراب را بش...
صحن پالوده . [ ص َ ن ِ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از اندام نهانی زن بکر است . (آنندراج از شرح سکندرنامه ). || در دو بیت ذیل نظامی «صحن پالوده »...