سحو
نویسه گردانی:
SḤW
سحو. [ س َح ْوْ ] (ع مص ) سِحا بر نامه بستن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || خراشیدن گل به بیل و خاک و گل به کندن . (المصادر زوزنی ). به بیل گل از زمین فرارندیدن . || رندیدن کاغذ. (تاج المصادر بیهقی ). رندیدن و مهر کردن نامه . (المصادر زوزنی ). بهمه ٔ معانی رجوع به سحی شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سهو. [ س َهَْوْ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). فراموشی . فراموش کردن . غ...
صحو. [ ص َح ْوْ ] (ع مص ) هوشیاری . هوشیار شدن از مستی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). از مستی بهوش آمدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر ...
صهو. [ ص َهَْوْ ] (ع مص ) بسیار مال شدن کسی . || زهیدن آب جراحت و روان شدن . (منتهی الارب ).
ثهو. [ ث َهَْ وْ ] (ع مص ) احمق شدن .
سهو کردن . [ س َهَْوْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اشتباه کردن : نقطه ٔ عشق نمودم بتو هان سهو مکن ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی . حافظ.رجوع به...