اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سد

نویسه گردانی: SD
سد. [ س َدد ] (ع مص ) راست و استوار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار شدن . (غیاث اللغات ). || (مص ) استوار کردن رخنه را و اصلاح آن نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بند کردن . (غیاث ). || بازداشتن . || برآوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قطع کردن سخن بر کسی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
صد. [ ص َ ] (عدد، اِ) عدد معروف لفظ فارسی است ، در اصل به سین مهمله بوده است ، قدما بجهت رفع اشتباه بکلمه ٔ دیگر که سد باشد بمعنی حائل و م...
صد. [ ص َدد ] (ع مص ) برگردانیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). بگردانیدن . بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ).بگردیدن و بگردانیدن . (مصادر زوزنی )....
صد. [ ص ُدد ] (ع اِ) کوه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || ناحیه ٔ وادی و جانب آن . (منتهی الارب ).
صد. [ ص َ دِن ْ ] (ع ص ) تشنه . (قطر المحیط) (منتهی الارب ). از صدی ناقص یائی است .
صدء. [ ص َدْءْ ] (ع مص ) نیک کمیت گردیدن اسب . (منتهی الارب ). سیه سرخ شدن . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). || زدودن زنگ آئینه را. || ریمنا...
سه صد. [ س ِ ص َ ] (عدد مرکب ) سیصد. رجوع به سیصد شود.
دو صد. [ دُ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) دویست . دو دفعه صد. (ناظم الاطباء) : چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک نماندز سالی فزونتر پرستو. رودک...
پنج صد. [ پ َ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عددی از صدگانها. پانصد. خمسماءة : ورا بد جهان سالیان پنج صدنیفکند یکروز بنیاد بد. فردوسی .به ب...
صد خرو. [ ص َ خ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاه بخش داورزن شهرستان سبزوار. رجوع به سد خرو شود.
صد درم . [ ص َ دِ رَ ] (اِ مرکب ) وزنی است معادل سیصد و بیست مثقال یعنی نیم من تبریز.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.