سدر
نویسه گردانی:
SDR
سدر. [ س َ ] (ع مص ) فروهشتن موی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فروگذاشتن موی . (تاج المصادر بیهقی ). || سراسیمه گردیدن و خیره شدن چشم شتر از شدت گرما یا از شدت سرما. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سرگشته شدن . (المصادر زوزنی ). سرگشته شدن شتر از گرما. (تاج المصادر بیهقی ). خیره شدن چشم . (تاج المصادر بیهقی ). تحیر بصر. (بحر الجواهر). سراسیمه گشتن دیده از شدت گرما چنانکه نتواند دیدن . (از اقرب الموارد). || در اصطلاح پزشکی تاریکی باشد که عارض دیده شود هنگام برخاستن از زمین . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). بیماریی است که بدوار ماند و اکثر کشتی سواران را عارض شود. (آنندراج ) (منتهی الارب ). و سدر آن را گویند که هرگاه که مردم بر پای خیزد دو چشم او تاریک شود و سر او بگردد و بیم باشد که بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). علتی باشد که هرگاه که مردم بر پای خیزد چشم او تاریک شود و ضعف اندر آید و سرگشتن پدید آید و زود بگذرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تیرگی چشم که با گرانی و گردش سر پدید آید. (غیاث ).
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صدر. [ ص َ ] (اِخ ) میرزا صدرالدین محمد. وی یکی از شعرای فارس و از نژاد جابربن عبداﷲ انصاری است . جد اعلای او را امیر تیمور از گرجستان باصفهان...
صدر.[ ص َ ] (اِخ ) سید صدر جهان . وی یکی از شعرای فارسی زبان و از مردم قصبه ٔ پهانی از خطه ٔ اود در هندوستان می باشد، به اکبر شاه منسوب بود ...
صدر. [ ص َ ] (اِخ ) وی به لاجوردشوئی مشهور است ، فرزند ابهر است و مردی خوب است اما شعر خود را تعریف بی نهایت می کند و بسیار معتقد است . از او...
صدر. [ ص َ ] (اِخ ) نام وی حاج سیداسماعیل فرزند سیدصدرالدین بن سیدصالح بن سیدمحمد شرف الدین بن سیدابراهیم زین العابدین است . وی از اکابر علم...
صدر. [ ص َ ] (اِخ ) نام وی سیدحسن بن سیدهادی بن سیدمحمد عاملی کاظمی موسوی و کنیت او ابومحمد و ملقب بصدرالدین و مشهور به صدر و از اکابر علما...
صدر. [ ص َ ] (اِخ ) صدرالدین بن حاج سیداسماعیل عاملی الاصل کاظمین الولادة و مقیم و متوفی بقم نسب وی به ابراهیم اصغر فرزند موسی بن جعفر منت...
صدر. [ ص ُ دَ ] (اِخ ) ابوبکربن موسی گوید: صدر قریه ای است از قراء بیت المقدس و لاحق بن حسین بن عمران بن ابی الورد صدری مکنی به ابوعمرو بدا...
صدر. [ ص َ دَ ] (ع اِمص ) اسم است مصدر صدر را. (منتهی الارب ).
صدر. [ ص َ دَ ] (ع اِ) روز چهارم از روزهای نحر. || اسم جمع صادر. || (مص ) بازگشت از آب و حج . (منتهی الارب ).
ویژگی که نشانگر نداشتن اندیشه ی بسته در هر موضوعی است، باز اندیشی که باعث می شود فرد نسبت به هیچ موضوعی تنگ نظر نباشد و از آنچه با دیدگاه وی در تضاد ...