اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سراییدن

نویسه گردانی: SRʼYYDN
سراییدن . [ س َ دَ ] (مص ) سرودن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نغمه پردازی و سخن سرایی و حرف زدن آدمیان و سرود مرغان باشد. (برهان ). نغمه کردن و سرود گفتن . (رشیدی ) (انجمن آرا) :
هم آنگاه طنبور در بر گرفت
سراییدن از کام دل درگرفت .

فردوسی .


قمری همی سراید اشعار چون جریر
صلصل همی نوازد یک جای بم و زیر.

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دعا سراییدن . [ دُ س َدَ ] (مص مرکب ) دعا کردن . سر کردن دعا : گر تواز بوی مشک عطسه زنی هر که حاضر دعات بسراید.خاقانی .
ترانه سراییدن . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) آهنگ ساختن . آواز خواندن . نغمه برداشتن . رجوع به ترانه سرای شود.
سرائیدن . [ س َ دَ ] (مص ) نغمه . (غیاث ). نغمه کردن و سرود گفتن . (آنندراج ). ترنم . (مجمل اللغة) (دهار). تغنیة. (مجمل اللغة). تغنی . (مجمل اللغة)...
چامه سرائیدن . [ م َ / م ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) شعر سرودن . شعر گفتن . سخن منظوم گفتن . کلام با وزن و قافیه ساختن . || سرودخواندن ، نغمه ساز ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.