سرب
نویسه گردانی:
SRB
سرب . [ س َ ] (ع اِ) ستور. (منتهی الارب ). شتر و هر چرنده . (محیط المحیط). || چرندگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (محیط المحیط). || درز. (منتهی الارب ). || جانب و سوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وجهه . (محیط المحیط). || سینه . (محیط المحیط). || گویند: اذهب فلااَنْدَه ُ سربک ؛ ای لااردّ؛ مرا حاجتی در تو نیست . در جاهلیت بجای صیغه ٔ طلاق گفتندی : اذهبی فلااَنْدَه ُ سربک . (منتهی الارب ) (محیط المحیط).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صرب . [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صریب . شیر ترش . (آنندراج ).
صرب . [ ص ِ ] (اِخ ) (قبائل ...) سامی گوید: نام قومی است از اقوام اسلاوهای جنوبی و دو شعبه ٔ دیگر مسمی بکرواتها و اسلاوها، در گوشه ٔ شمال غرب...