اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرب

نویسه گردانی: SRB
سرب . [ س ِ ] (ع اِ) گله ٔ آهوان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ). || جماعت زنان و جز آن . || گروه سنگخوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گروه ازپرندگان و از این معنی است گفته ٔ شاعر :
اء سرب َالقطا هل من یعیر جناحَه ُ
لعلی الی من قد هویت اطیر.

(از محیط المحیط).


و قطا، مرغی سنگخوار بود. مؤلف منتهی الارب و به پیروی از او مؤلفان آنندراج و ناظم الاطباءعام را بر خاص اطلاق کرده اند. || پاره ای از خرمابنان . || راه . || حال و شأن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دل . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و از این معنی است : هو واسعالسرب ؛ ای رخی البال ؛ یعنی آسوده خاطر است .(منتهی الارب ). || نفس . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و منه : هو آمن فی سربه ؛ ای نفسه . (آنندراج ). || سینه . ج ، اسراب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (بحر الجواهر).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سرب . [ س ُ / س ُ رُ ] (اِ) اوستا «سرو» ۞ (سرب )، پهلوی «سرپین » ۞ (سربی )، کردی «سیریفت » ۞ ، بلوچی «سوروپ »، «سوروف » ۞ ، افغانی «سوروپ » ...
سرب . [س َ رِ ] (ص ) پوسیده . (ناظم الاطباء). پوده . (برهان ) (آنندراج ). فسرده . (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). افشرده . (برهان ) (آنندراج ). از هم ر...
سرب . [ س َ ] (ع مص ) دوختن درز. (منتهی الارب ). دوختن مشک . (محیط المحیط).
سرب . [ س َ ] (ع اِ) ستور. (منتهی الارب ). شتر و هر چرنده . (محیط المحیط). || چرندگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || راه . (منتهی الارب ) (آن...
سرب . [ س َ رَ ] (ع اِ)سوراخ جانوران دشتی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). سُمج . (مجمل اللغة) (شرفنامه ) : در هزیمت چون زنی بوق ا...
سرب . [ س َ رَ ] (ع مص ) روان شدن آب از آب دستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چکیدن آب از مشک نو. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).
سرب فیلمی است ایرانی به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی که در سال ۱۳۶۷ اکران شده‌است و داستان یک زوج جوان یهودی ایرانی را در اواخر دههٔ ۲۰ خورشیدی ...
شکر سرب . [ ش َ ک َ رِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استات دُو پلُم ۞ . (از یادداشت مؤلف ). استات سرب را گویند که شیرین مزه ولی سمی و بسی...
خاکه سرب . [ ک َ / ک ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی است مثل خاک ، که از کان سرب بدست می آید و نهایت بدبو باشد. (آنندراج ) : «خاکه ٔ ک...
سفیداب سرب، سفیداب شیخ (White Lead-Flake White). ماده ای رنگی سفیدی است که قدرت پوشانندگی آن بسیار زیاد است و زود خشک میشود. آنرا منحصراً در رنگ و رو...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.