اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرداب

نویسه گردانی: SRDʼB
سرداب . [ س َ ] ۞ (اِ مرکب ) خانه ای را گویند که در زیر زمین سازند. (برهان ).خانه که در زیر زمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد ماند. (غیاث ). خانه ای که در زیر زمین سازند برای گرما. معرب است . (منتهی الارب ). بنایی است در زیر زمین که در تابستان درآن آب می گذارند تا سرد شود. معرب است . «سرب » ۞ یعنی بارد و آب بمعنی ماء است . ج ، سَرادیب . (از اقرب الموارد). سردابه . (برهان ). خانه ٔ زیر زمین . (بحر الجواهر) (دهار) (جهانگیری ) : مهتران و بزرگان سردابها فرمودند قیلوله را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128). او را به مقبره ٔ بابلان بر کنار سردابی که از برای او ترتیب کرده بودند حاضرآوردند. (تاریخ قم ص 213). و رجوع به سردابه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سرداب . [ س َ ] (اِخ ) از بلوک قونقری نیم فرسخ جنوبی خورجان است . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
سرداب . [ س َ ] (اِخ ) دهی در نه فرسخ شمال شکفت است . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
سرداب . [ س َ ] (اِخ ) از رستاق دره و طسوج ارونجرد. (تاریخ قم ص 116).
سرداب . [ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر. دارای 110 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و میوه ...
سرداب . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان یوسف آباد پائین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 232 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آن...
سرداب .[ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قوشخانه ٔ بخش باجگیران شهرستان قوچان . دارای 246 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آن غلات . (از فره...
سرداب . [ س َ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد ازد. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
سرداب چاه . [ س َ ] (اِخ ) نام محلی در کنار راه رشت و انزلی میان شالیکور و لشرود در 346500 گزی تهران واقع شده . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.