سرع
نویسه گردانی:
SRʽ
سرع . [ س َ / س ِ ] (ع اِ) شاخ تر رَز بدانجهت که نازک میشود. || شاخ تر از هر درخت که باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
مصیبت سرا. [ م ُ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) سرای مصیبت . مصیبت خانه . بیت الحزن . خانه ٔ عزا. ماتم سرا. ماتمکده . عزاخانه . و رجوع به مصیبت سرای (اِ مرک...
مصیبت سرا. [ م ُ ب َ س َ ] (نف مرکب ) آنکه شعر مصیبت گوید. (یادداشت مؤلف ). || شاعر که مصائب اهل البیت سراید. شاعر که مصیبت اهل بیت گوید...
معانی سرا. [ م َ س َ ] (نف مرکب ) آنکه معانی سراید. معانی گو. آنکه اشعار و سخنان پرمعنی سراید : ز خاقانی این منطق الطیر بشنوکه چون او معانی ...
مهمان سرا. [ م ِ س َ ] (اِ مرکب ) مهمانخانه . سرای خاص مهمانان . میهمان سرا. میهمان سرای . ثوی : دیده ام خلوت سرای دوست در مهمان سراش تن طفیل ...
وارده سرا. [ رِ دَ س َ ] (اِخ ) دهکده ای است از دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش . در 12 هزارگزی جنوب هشت پر و 2 هزارگزی راه شوسه ٔ بن...
فرهنگ سَرا یا فرهنگسَرا. (فرهنگ + سَرا) الف. خانۀ فرهنگ (رجوع شود به فرهنگ و سَرا)، آنچه که در زبان متداول به آن «آکادمی» («academy») نیز گویند.
ب....
ویران سرا. {سَ}. (ا. مر.). خانه خوبذ، هتل////////////////////////////////////////////////////////////////////// .
[ کِ ، گِ ، سَ ]؛ به طبری «کِلاگِر سِره» می باشد و نام روستایی از توابع شهرستان فریدونکنار در استان مازندران می باشد. نام کلاگر سرا برگرفته از طایفه ک...
گرمابه سرا. [ گ َ ب َ س َ ] (اِخ ) از جمله ٔ دهات استراباد که در چهارفرسخی شرقی استراباد است . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 17...