سرف
نویسه گردانی:
SRF
سرف . [ س َ رَ ] (ع مص ) خطا کردن . (مصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || فزونی کردن در جاه و در خرج مال . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسراف . زیاده روی . سرفه به این معنی سرف است ، سرفه خوردن برگ درخت را. (تاج المصادر بیهقی ). || سوراخ کردن وی برگ درخت را. (تاج المصادر بیهقی ). || ماندن چیز را بغفلت . || فراموش نمودن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || (اِمص ، اِ) خطا. || خیرگی عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خوکردگی . || حرص بر می و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فی الحدیث : ان للحم سرفاً کسرف الخمر. (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
وجود صرف یعنی وجود بما هو وجود. وجود همانگونه که وجود است بدون حدود و اعتبارات و اضافات. یعنی رؤیت وجود صرفا به نور حق مر نور حق را با رعایت اسقاط اضا...
صرف جیب . [ ص َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح عهد قاجاریه وجهی که برای بخشش شاه با دست خود منظور کنند.
صرف خوار. [ ص َ خوا / خا ] (نف مرکب )بهره خوار. سودخوار. آنکه صرف پول گیرد : همه صرف خواران صرف منندقباله نویسان حرف منند.نظامی .
صرف شدن . [ ص َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بکار رفتن . هزینه شدن . خرج شدن : صرف شد آن بدره هوا در هوامفلس و بدره ز کجا تا کجا. نظامی .سعدی اگر خون...
صرف نظر. [ ص َ ف ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) چشم پوشی . اغماض .گذشت . تعمیة. غمض عین . رجوع به صرف نظر کردن شود.
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه . (منتهی الارب ).
صرف برات . [ ص َ ف ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهره ای که شخص بخاطر پرداخت وجه حواله ای که هنوز موعد آن نرسیده از دارنده ٔ آن اخذ می ک...
صرف کردن . [ ص َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بکار بردن . هزینه کردن . خرج کردن . مصرف کردن . نفقه کردن : و یک دینار از آن اثارات بخزانه ٔ خویش نگذ...
صرف و نحو. [ ص َ ف ُ ن َح ْوْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو علمند از علوم ادبی که در تداول با یکدیگر ذکر می شوند. رجوع به کلمه ٔ صرف و کلمه ٔ ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.