سرفة
نویسه گردانی:
SRF
سرفة. [ س ُ ف َ ] (ع اِ) جانوری است که درخت را سوراخ کند. (غیاث ) (آنندراج ). جنبنده ٔ خردی که درخت سوراخ کند و در آن جای گیرد. (بحر الجواهر). چوب خواره . کژه ٔ چوب . (زمخشری ). درخت سنبه . (مهذب الاسماء). مور سپید که از ریزه های چوب خانه سازد و در آن درآید و بمیرد. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
سرفح . [ س َ ف َ ] (اِخ ) نام شیطان . (منتهی الارب ). نام شیطانی است . (از اقرب الموارد).
سرفه . [ س ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) ۞ سرف . خروج هوای زفیری از ریه بطور مقطع و کوتاه بر اثر تحریک مجاری تنفسی خصوصاً قصبةالریه و ابتدای حلق . اک...
صرفة. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) نیک بختی زمانه . (منتهی الارب ). ناب الدهر، الذی نفتر عن البرد او عن الحرّ. (اقرب الموارد). || مهره ای است که بدا...
صرفة. [ ص َ رَ ف َ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی مآب نزدیک به لقاء. گویند قبر یوشعبن نون بدان جا است . (معجم البلدان ).
صرفه . [ ص َ ف َ / ف ِ] (اِخ ) منزلی است از منازل قمر و آن یک ستاره است روشن پس زبرة و تسمیه ٔ آن بدین نام از آن جهت بود که با طلوع آن ...
صرفه . [ ص َ ف ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت . 18هزارگزی شمال ساردوئیه به 12 هزارگزی باختر راه مالرو...
صرفه . [ ] (اِخ ) (خانه ٔ فال گری ) و آن شهری فینیقی می باشد که در ساحل دریا در نزدیکی صرفند حالیه که هفت میل از صیدا و چهارده میل از صور...
صرفه /sarfe/ معنی ۱. (نجوم) ستاره‌ای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است: ◻︎ بی‌صرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعله‌ها به «صرفه» و ...
صرفه بر. [ ص َ ف َ / ف ِ ب َ ] (نف مرکب ) سودبر. صراف : هیچ دو جو کمتر است نقد زمانه صرفه بران را از این عیار چه خیزد.خاقانی .
بی صرفه . [ ص َف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + صرفه ) بی فایده . (ناظم الاطباء). بی سود. بی نفع. (آنندراج ): این جنس بی صرفه است ؛ بی سود است . و...