سعم
نویسه گردانی:
SʽM
سعم . [ س َ ] (ع مص ) نوعی از رفتار شتر و رفتن شتر بدان رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تند دویدن شتر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
سام . (اِخ ) نام کوهی است در ماوراءالنهر. (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ).
سام . (اِخ ) نام کوهی است مر هذیل را. (منتهی الارب ).
سام . (اِخ ) ابن غیاث الدین غور. از جد غوریان است که بعد از عم زاده پادشاه شد و بعراق رفت . (تاریخ گزیده ص 407). رجوع به حبیب السیر شود.
سام . (اِخ ) ابن نوح علیه السلام . بقول بعضی مورخان پیغمبر مرسل است .اکثر انبیاء و جمیع اهل ایران از تخم اویند و او را شش پسر بود. رجوع به ...
سام . (اِخ ) رکن الدین . از خانواده های اتابکان یزد است که مادر او دختر امیر علاءالدوله علی بوده . رجوع بتاریخ مغول ص 406 و رجوع به فهرست ...
ثعم . [ ث َ ] (ع مص ) نزع . (تاج المصادر بیهقی ). || کشیدن چیزی را.
سام: در سنسکریت: sAm (آشتی دادن، آرام کردن) اوستایی: sam (آرام بودن)، sAma؛ پهلوی: sAm. با همان معنی سنسکریت. سام پسر نریمان و پدر زال و پدر بزرگ رستم...
سأم . [ س َءْم ْ / س َ ءَ ] (ع مص ) بستوه آمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) موت ،ترک همزه در آن مشهورتر است . (منتهی الارب ) (آ...
ثام . [ ثام م ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثَم ّ.
صأم . [ ص َ ءَ ] (ع مص ) بسیار آب خوردن . (اقرب الموارد).