سعم
نویسه گردانی:
SʽM
سعم . [ س َ ] (ع مص ) نوعی از رفتار شتر و رفتن شتر بدان رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تند دویدن شتر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سام بیذ. (اِ مرکب ) قسمی از بیذات و سام بیذ کلمه ای است مرکب از سام + بیذ و چنانکه ابوریحان آرد: بیذ در تداول مذهب برهما بمعنی علم بچیزی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
فرمانده ، امیر به ستوه آمده- بزرگ و حاکم
از جد پسر بزرگ حضرت نوح که در کشتی نوح ماند و جان سالم به در برد.
سام پهلوان ایرانی
کتاب مفصلی در شرح پهلوانی ها و سفرها و عشقبازی های سام نریمان بوده که آن را جدای از شاهنامه ی فردوسی به نظم کشیده اند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سام سوار. [ م ِ س َ ] (اِخ ) نام پهلوانی پدر دستان و جد رستم . (آنندراج ) : بسکه در اصطبلش آمد تاخت اسب خویش رادر تلاش منصب میرآخوری سام ...
سام میرزا. (اِخ ) معروف به شاه صفی . رجوع به صفی شود.
سام میرزا. (اِخ ) این میرزا برادر کوچکتر شاه مرحوم (یعنی شاه طهماسب اول ) بود. عیش و عشرت را دوست میداشت و چند سال درخراسان فرمانفرمایی م...
سام ابرص . [ سام م ِ اَ رَ ] (ع اِ مرکب ) ۞ بتشدید میم ، کریاس ، ودر خلاصه گفته که وی سوسمار است . (بحر الجواهر) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ م...
سام ازهام . [ م ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )نام جرم فلک الافلاک . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). از مجعولات دساتیری است . رجوع به فرهنگ...