سقام . [ س َ ] (ع اِ) بیماری . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)
: ز سعی و فضل تو داروی ومرهمم باید
که تن رهین سقام است و دل اسیر جراح .
مسعودسعد.
آن کلامت میرهاند از کلام
و آن سقامت میجهاند از سقام .
مولوی .
این طبیبان بدن دانشورند
بر سقام تو ز تو واقف ترند.
مولوی .