سقف
نویسه گردانی:
SQF
سقف . [ س َ ق َ ] (ع مص ) دراز شدن و کوژ شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) درازی با کژی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سقف . [ س َ ] (ع اِ) آسمانه . (دهار). عرش . (نصاب ). آسمان خانه . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (منتهی الارب ) : این خانه را از سقف...
سقف . [ س ُ ق ُ] (ع اِ) ج ِ سقف . رجوع به سقف شود. (منتهی الارب ).
سقف . [ س ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) مخفف اسقف است که قاضی ترسایان و حاکم و مهتر ایشان باشد. (برهان ) : چو خسرو برفت از برش چاره جوی جهاندیده سوی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هفت سقف . [ هََ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از هفت آسمان است . (برهان ) : وین خانه ٔ هفت سقف کرده بر چار خلیفه وقف کرده .نظامی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سقف مینا. [ س َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . || درختان بزرگ و سایه دار. (برهان ) (آنندراج ).
فیروزه سقف . [ زَ / زِ س َ ] (اِ مرکب ) به معنی فیروزه دریاست که کنایه از آسمان باشد. (برهان ). آسمان . (فرهنگ فارسی معین ). فیروزه ایوان . ...
سقف لاجورد. [ س َ ف ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (آنندراج ) (برهان ).