اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سکاء

نویسه گردانی: SKAʼ
سکاء. [ س َک ْ کا ] (ع ص ) مؤنث اَسَک ّ. اذن سکاء؛ گوش خرد و گوش تنگ سوراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || زره تنگ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سکا. [ س َ ] (اِخ ) نام قومی مختلط که عنصر آریایی در آن غالب بود. این قوم درزمان هخامنشیان و پیش از آن در پیرامون ایران میزیسته اند. قوم...
سکع. [ س َ / س َک ْ ک َ ] (ع مص ) رفتن که نمیداند کجا خواهد رفتن . || سرگشته گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
سکع. [ س َ ] (ع مص ) مسکن گرفتن زمینی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سکع. [ س َ ک ِ ] (ع ص ) مرد غریب و دور از جای خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سکع. [ س ُ ک َ ] (ع ص ) سرگشته و حیران . (منتهی الارب ).
صکا. [ ص َک ْ کا ] (اِخ ) از قراء غوطه است . (معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.