صکا
نویسه گردانی:
ṢKA
صکا. [ ص َک ْ کا ] (اِخ ) از قراء غوطه است . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سکا. [ س َ ] (اِخ ) نام قومی مختلط که عنصر آریایی در آن غالب بود. این قوم درزمان هخامنشیان و پیش از آن در پیرامون ایران میزیسته اند. قوم...
سکاء. [ س َک ْ کا ] (ع ص ) مؤنث اَسَک ّ. اذن سکاء؛ گوش خرد و گوش تنگ سوراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || زره تنگ . (منتهی ...
سکع. [ س َ / س َک ْ ک َ ] (ع مص ) رفتن که نمیداند کجا خواهد رفتن . || سرگشته گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
سکع. [ س َ ] (ع مص ) مسکن گرفتن زمینی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سکع. [ س َ ک ِ ] (ع ص ) مرد غریب و دور از جای خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سکع. [ س ُ ک َ ] (ع ص ) سرگشته و حیران . (منتهی الارب ).