اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سلعة

نویسه گردانی: SLʽ
سلعة. [ س َ ع َ ] (ع اِ) سرشکستگی هرمقدار که باشد. || آنکه پوست بشکافد. ج ، سلعات و سلاع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صلاة ضحی . [ ص َ ت ِ ض ُ حا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نماز چاشت . بدانکه متعارف میان مردم در اول نهار از نوافل دو نماز است : یکی در اول روز ب...
دارای صلاحیت
صلاة کشی . [ ص َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل صلاةکش . رجوع به صلاةکش شود.
صلاة لیل . [ ص َت ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صلاة شود.
صلاح لو. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل در 25هزارگزی شمال باختری گرمی و 15هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به ...
سلاح شور. [ س ِ ] (نف مرکب ) آنکه در فن سپاهیگری مهارت تام داشته باشد و معنی ترکیبی آن ورزش و استعمال کننده ٔ سلاح است . (آنندراج ). کسی ...
خلع سلاح . [ خ َ ع ِ س ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
سلاح پوش . [س ِ ] (نف مرکب ) سپاهی که سلاح پوشیده باشد. (ناظم الاطباء). || آنکه سلاح می پوشد. سلاح پوشنده .
سلاح پوشی . [ س ِ ] (حامص مرکب ) عمل سلاح پوشنده .عمل آنکه سلاح می پوشد. حاصل عمل سلاح پوش : زاهد که کند سلاح پوشی سیلی خورد از زیاده کوشی ...
سلاح خانه . [ س ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که سلاح جای دهند. انبار اسلحه . جایی که در آن تیغ و شمشیر و مانند آن و خنجر نگهدارند. (آنندراج )...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۹ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.