سلیمان
نویسه گردانی:
SLYMAN
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن موسی بن سلیمان بن علی بن الجون اشعری ، ملقب به ابوالربیع. وی مردی عارف به لغت و ادب بود. او راست : الریاض الادبیه . رجوع به ابوالربیع و الاعلام زرکلی ج 1 ص 392 شود.
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
سلیمان . [ س ُل َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی (690 - 740 هَ . ق .). خلیفه مستکفی بامراﷲ از خلفای دولت عباسی . بعد از اینکه پدرش بسال 701 هَ . ق ...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن اشعث بن اسحاق بن بشیر از ری سجستانی ، مکنی به ابوداود پیشوای اهل حدیث متولد 202 هَ . ق . و 275 هَ . ق . در مص...
سلیمان . [ س ُ ل َ ](اِخ ) ابن حسن طبیب و گیاه شناس و ابن بیطار از او روایت آرد. رجوع به ابن بیطار ذیل کلمه ٔ انجیر شود.
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن خلف بن سعید باجی (403 - 474 هَ . ق .). ملقب به ابوالولید اندلسی ، مالکی ، فقیهی بزرگ و از رجال حدیث ، اصل او ...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالقوی طوفی . رجوع به صرصری شود.
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی تلمسانی . اصل وی کوفه بود و به بلاد روم نقل مکان کرد. سپس در دمشق اقامت گزید و در تصوف طریقه...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن عمار البحرانی ماحوزی فقیه امامی و از خطباء و شعرا بود. در تاریخ و حدیث توانایی خاص داشت . او...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک (54 - 99 هَ . ق .). هفتمین خلیفه ٔ بنی امیه و از فضلای بنی امیه بود. در ایام او فتوح بسیاراتفاق افتا...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عقبه ، مکنی به ابی داود او راست : شرح ذوات الاسمین و المنفضلات من المقالة العاشره از اقلیدس . رجوع به کشف ا...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد، مکنی به ابوموسی حامض بغدادی از علمای لغت و شعر بوده است . دارای اخلاقی تند و خشن بود و بعضی ...