سلیمان
نویسه گردانی:
SLYMAN
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد، مکنی به ابوموسی حامض بغدادی از علمای لغت و شعر بوده است . دارای اخلاقی تند و خشن بود و بعضی او را حامض خوانده اند. اوراست : خلق الانسان ، السبق النضال ، النبات ، الوحوش .
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام پیغمبری است معروف که پسر حضرت داود نبی علیه السلام باشد. (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). وی جانشین داود یکی ا...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام سه تن از سلجوقیان : سلیمان بن جغری بیک چند روزاز سال 455 هَ . ق . حکومت کرد. سلیمان اول ابن قتلمش نخستین ا...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) یکی از ایلخانان مغول جلوس 740 هَ . ق . عزل 744 هَ . ق . شیخ حسن کوچک سلطنت موسی را نشناخت ، ابتدا ساقی بیک خواه...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) مولانا سلیمان شاعر و مداح سلطان بایرمیرزا بود. رجوع به مجالس النفائس ص 194 شود.
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام دو تن از سلاطین عثمانی : سلیمان اول ابن سلیم اول ملقب به قانونی جلوس 926 هَ . ق . فوت 974 هَ .ق . ترکان ...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام دو تن از صفویان : سلیمان اول ابن عباس دوم هشتمین پادشاه صفوی جلوس 1077 هَ . ق . فوت 1105 هَ . ق . پس از ش...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) (کوه ...) نام دو رشته جبال است در جنوب شرقی افغانستان : یکی شرقی و دیگری غربی و هر دو از شمال بجنوب کشیده شده...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی الحسن ، مکنی به ابواحمد یکی از احفاد مقله و او نیز مانند سایر افراد این خاندان بحسن خط معروف بوده . (ابن ...
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی ایوب موریانی وی از مردم موریان که موریان دهی است از خوزستان و وزیرمنصور بود رجوع به الوزراء و الکتاب ...
سلیمان . [س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ایوب بن مطر اللحمی الشامی طبرانی . از محدثان بزرگ بود. رجوع به طبرانی شود.