اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سماء

نویسه گردانی: SMAʼ
سماء. [ س َ ] (ع اِ) آسمان . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). آسمان و لفظ سما مأخوذ از سمو است که به معنی بلندی باشد. (غیاث ) (آنندراج ) :
اقبال و سعادت را آن مجلس و آن دست
روینده زمین آمد و بارنده سماء است .

مسعودسعد.


رجوع به سما شود. || آسمان خانه . آسمان هر چیز. (منتهی الارب )(آنندراج ). || سایه بان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پرده که در کشیده باشند از سقف خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پشت اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابربلند. ج ، سموات . (مهذب الاسماء). || باران نیکو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، سمة، سمی . (مهذب الاسماء). || گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- باب السماء؛ کهکشان مجره . (ناظم الاطباء).
- سماءالردیه ؛ نام فلک البروج . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- سماءالسفلی ؛ آسمان نخستین .(مهذب الاسماء).
- سماءالسموات ؛ فلک اعظم . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (اقرب الموارد).
- سماءالعلیاء ؛ آسمان زبرین . (مهذب الاسماء).
- سماء جهواء ؛ آسمان برهنه . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
سماء. [ س ِ ] (ع مص ) نبرد کردن کسی را دربزرگی . || مخالفت کردن . || نزاع کردن . || همچشمی کردن . (ناظم الاطباء).
سماء. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. دارای 130 تن سکنه .آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، گردو، بادام و شغ...
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان(اربان) آن را از واژه پهلوىِ شَمْیا-شَمیها Shamya- Shamiha برداشته و معرب نموده و ساخته اند: السماء ، سماوات...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صماء.[ ص َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) بلای سخت . || فتنه .(منتهی الارب ). حادثه ٔ زمانه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). فتنه ٔ شدید. || هیئتی است مر چاد...
صماء. [ ص َم ْءْ ] (ع مص ) برآمدن و نمودار شدن بر قوم . || برانگیختن . (منتهی الارب ).
سما. [ س َ ] (ع اِ) در میان فارسی زبانان با حذف همزه به معنی آسمان آمده : آب رونده به نشیب و فرازابر شتابنده بسوی سماست . ناصرخسرو.نام ...
سما. [ س ُ ] (اِ) مشروبی بود که هندوان بر آتش مقدس می افشاندند. (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
ثما.[ ث َ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز. (معجم البلدان ).
سمع. [ س َ ] (ع مص ) شنیدن . (غیاث ) (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر زوزنی ). || (اِ) شنوایی . (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.