سماء
نویسه گردانی:
SMAʼ
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان(اربان) آن را از واژه پهلوىِ شَمْیا-شَمیها Shamya- Shamiha برداشته و معرب نموده و ساخته اند: السماء ، سماوات و ... !!! دیگر همتایان آن در پارسى اینهاست: آسمان Asman- Aseman (پهلوى: آسْمان/آزْمان - اوستایى : اَسْمانَم
) ، سِپهر Sepehr (پهلوى: سْپِهْر - همریشه واژه Sphere در انگلیسى) اَرشیا Arshia (پهلوى: اَرش پروردگار ، آسمان ، عالم ملکوت) ، گردون Gardun (پهلوى-پارسى: آسمان ، چرخ گردون) ، اَندرْواى Andarvay (پهلوى: جوّ آسمان ، فضا ، فلک ) ، سُواش Sovash (پهلوى: فضا، جوّ
، آسمان)
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سماء. [ س َ ] (ع اِ) آسمان . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). آسمان و لفظ سما مأخوذ از سمو است که به معنی بلندی باشد. (غیاث ) (آنندراج )...
سماء. [ س ِ ] (ع مص ) نبرد کردن کسی را دربزرگی . || مخالفت کردن . || نزاع کردن . || همچشمی کردن . (ناظم الاطباء).
سماء. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. دارای 130 تن سکنه .آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، گردو، بادام و شغ...
سما. [ س َ ] (ع اِ) در میان فارسی زبانان با حذف همزه به معنی آسمان آمده : آب رونده به نشیب و فرازابر شتابنده بسوی سماست . ناصرخسرو.نام ...
سما. [ س ُ ] (اِ) مشروبی بود که هندوان بر آتش مقدس می افشاندند. (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
صماء.[ ص َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) بلای سخت . || فتنه .(منتهی الارب ). حادثه ٔ زمانه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). فتنه ٔ شدید. || هیئتی است مر چاد...
صماء. [ ص َم ْءْ ] (ع مص ) برآمدن و نمودار شدن بر قوم . || برانگیختن . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ثما.[ ث َ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز. (معجم البلدان ).
سمع. [ س َ ] (ع مص ) شنیدن . (غیاث ) (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر زوزنی ). || (اِ) شنوایی . (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص ...