اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنگ

نویسه گردانی: SNG
سنگ . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران شهرستان ساوه . دارای 872 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
سنگ صندل سا. [ س َ گ ِ ص َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که صندل بر روی آن سایند. (آنندراج ) : پیش از این روی دو عالم در دل ویرانه ب...
سنگ روی یخ . [ س َ گ ِ ی ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شخصی است که تابع و مطیع باشد و بهرچه امر کنند بلاعذر آماده و مهیاشود و مأ...
سنگ روشنایی . [ س َ گ ِ رَ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالنور است که مرقشیشا باشد و آنرا در دواهای چشم بکار برند. (برهان ). مرقشیشا که در ...
سنگ سلیمانی . [ س َ گ ِ س ُ ل َ / ل ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از اقسام کالسدوان ۞ است که جزو سنگهای مجاور کوارتز محسوب میشود، این سن...
سنگ مغناطیس . [ س َ گ ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجر مغناطیس . سنگ آهن ربا. و آن سنگی باشد که آهن را کشد و اگر آنرا به سیر بیالایند جاذب...
سنگ پراکنده . [ س َ گ ِ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ باران . سنگ که بربدن کسی می زدند و او را بردار می کردند : آه و دردا که ا...
سنگ انداختن . [ س َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) افکندن سنگ . || بمجاز، موانع و عوائقی برای کسی ایجاد کردن . (یادداشت مؤلف ).
بر سنگ آمدن . [ ب َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) به سنگ برخوردن . بر سنگ آمدن پا. بسنگ آمدن پا. (آنندراج ).- برسنگ آمدن تیر ؛ بر نشانه اثر نکرد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سنگ تاب کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با ریختن سنگ تفته در مایعی آنرا گرم کردن . (یادداشت بخط مؤلف ): رضیف ؛ شیر سنگ تاب کرده . (منتهی ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.