اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سواء

نویسه گردانی: SWʼʼ
سواء. [ س َ ] (ع ص ، اِ) یکسان . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). برابر. (مهذب الاسماء). راستاراست . برابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : سواء لمن خالف هذا الامر صلی ام زنی ؛ راست راست است که هرکه خلاف امامت ما بکند... (النقض ص 261). || مثل . مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- لیلةالسواء ؛ شب سیزدهم یا چهاردهم از ماه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
|| نیمه ٔ روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوی زشت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زن قبیح و زشت . زن زشت و قبیح و بدشکل و زناکار و بدعمل . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
سواء. [ س َ ] (ع مص ) اندوهگین کردن کسی را. || زشت گردیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
ثواء. [ ث َ ] (ع مص ) ایستادن . اقامت . مقیم شدن به جائی . ثواءمکان یا بمکان ؛ اقامت دراز کردن در آن . || فرود آمدن به مکانی . || مدفون گ...
سوا. [ س َ ] (اِ) جدا. سیوا [ در لهجه ٔ خراسانی ] . رجوع به سوا کردن شود.
سوا. [ س َ ] (ع ص ، اِ) سَواء. برابر. برابری . (غیاث ). سواء. یکسان . برابر.- سلیمان سوا ؛ سلیمان مانند. همتای سلیمان : آن کو بملک و فصل خطاب...
سوا /savā/ معنی ۱. جداگانه. ۲. (حرف اضافه) کلمۀ استثنا؛ غیر؛ جز؛ مگر؛ سوا. ۳. (اسم) [قدیمی] عدل. ۴. [قدیمی] یکسان؛ برابر. فرهنگ فارسی عمید ///////////...
سوا savā: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: جدا (دری) پتین patin (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
سوع . [ س َ ] (ع اِ) جانب از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرامش شب : جاء بعد سوع من اللیل ؛ بعد از آرام شب . (از منتهی الارب...
ثوع . [ ث ُ وَ ] (ع اِ) درختی است کوهی ، بلند پیوسته سبز وساقش سطبر و خوشه های آن ببطم ماند و بکاری نیاید.
صوع . [ ص َ ] (ع مص ) پیمودن به صاع . || جدا کردن . (منتهی الارب ). || دوتا کردن و پیچاندن چیزی را. (اقرب الموارد). || متفرق و پراکنده ...
صوع . [ ص َ / صو ] (ع اِ) پیمانه . (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.