صوع
نویسه گردانی:
ṢWʽ
صوع . [ ص َ / صو ] (ع اِ) پیمانه . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
صوع . [ ص َ ] (ع مص ) پیمودن به صاع . || جدا کردن . (منتهی الارب ). || دوتا کردن و پیچاندن چیزی را. (اقرب الموارد). || متفرق و پراکنده ...
صوع . (ع اِ) ج ِ صاع . (منتهی الارب ). رجوع به صاع شود.
صوع . [ ص ُ وَ ] (ع اِ) پاره ٔ گیاه خشک در میان گیاه تر. (منتهی الارب ).
ثوع . [ ث ُ وَ ] (ع اِ) درختی است کوهی ، بلند پیوسته سبز وساقش سطبر و خوشه های آن ببطم ماند و بکاری نیاید.
سوع . [ س َ ] (ع اِ) جانب از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرامش شب : جاء بعد سوع من اللیل ؛ بعد از آرام شب . (از منتهی الارب...
سوا. [ س َ ] (اِ) جدا. سیوا [ در لهجه ٔ خراسانی ] . رجوع به سوا کردن شود.
سوا. [ س َ ] (ع ص ، اِ) سَواء. برابر. برابری . (غیاث ). سواء. یکسان . برابر.- سلیمان سوا ؛ سلیمان مانند. همتای سلیمان : آن کو بملک و فصل خطاب...
سوا /savā/ معنی ۱. جداگانه. ۲. (حرف اضافه) کلمۀ استثنا؛ غیر؛ جز؛ مگر؛ سوا. ۳. (اسم) [قدیمی] عدل. ۴. [قدیمی] یکسان؛ برابر. فرهنگ فارسی عمید ///////////...
سوا savā: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: جدا (دری) پتین patin (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
سواء. [ س َ ] (ع ص ، اِ) یکسان . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). برابر. (مهذب الاسماء). راستاراست . برابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : سوا...