اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سودا پختن

نویسه گردانی: SWDʼ PḴTN
سودا پختن . [ س َ / سُو پ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اندیشه و خیال خام کردن . آرزوی دور و درازو خیال باطل کردن . (فرهنگ فارسی معین ) :
جانم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام طمع بین که چه سودا دارم .

سعدی .


گدایی که از پادشه خواست دخت
قفا خورد و سودای بیهوده پخت .

سعدی .


سودای عشق پختن عقلم نمی پسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمی گذارد.

سعدی .


می پزم سودای خامش تا بسوزم اندر آن
عاقبت سوی حقیقت هر مجازی میکشد.

ابن یمین .


حافظ در این کمند سر سرکشان بسی است
سودای کج مپز که نباشد مجال تو.

حافظ.


چو بیمارت کند ایزد طبیبان را کنی حاضر
اگر گویم که سودا می پزی بر من مکن صفرا.

فخرالدین مطرزی .


رجوع به سودا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سلیم سلیمی موید
۱۳۸۸/۰۸/۰۴ Iran
0
2

در مراحل دباغی پوست ماده ای وجود دارد که آن را سودا می نامند و به میزان نیم درصد وزن پوست به آن اضافه شده و همراه آب پوستها به مدت 2 ساعت داخل دستگاه بالابن می چرخند. سودا باعث افزایش مقاومت چرم در مقابل عوامل طبیعی مانند آب، گرما، سرما و... می شود.

سلیم سلیمی موید
۱۳۸۸/۰۸/۰۴ Iran
0
1

یکی از مراحل دباغی است که در این مرحله با اضافه کردن خورموزال به پوست باعث می شود چرم رنگ طبیعی خود را باز یابد.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.