سور
نویسه گردانی:
SWR
سور. [ س َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 1142 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، لبنیات ، پنبه ، چغندر و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سور (به انگلیسی: quantifier) در منطق، عملگر ی است که تعیین می کند «چند مورد» در دامنه سخن یک فرمول باز را برآورده میسازد. برای مثال سور عمومی ∀ {\di...
سور در اوستایی سوئیریه suirya و به معنی ناهار است. ***فانکو آدینات 09163657861
سؤر.[ س ُءْرْ ] (ع اِ) نیم خورده و پس مانده ٔ اطعمه و اشربه . (برهان ). بقیه ٔ چیزی و پس خورده . (منتهی الارب ). نیم خورده و پس خورده . (غیاث )...
سور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بمهمانی رفتن . سور خوردن . (فرهنگ فارسی معین ).
ده سور. [دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرجی بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 18هزارگزی جنوب باختری داران . دارای 189 تن سکنه است . آ...
زاج سور. (اِ مرکب ) نام شادی و جشن و سوری باشد که بهنگام زائیدن زنان و ایام ولادت کنند. (برهان قاطع) : خزائن تهی شد از آن زاج سوردرونها ...
زاچ سور. (اِ مرکب ) زاج سور. رجوع به زاج سور شود.
گله سور. [ گ ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج که در 12000گزی باختر دیواندره و 4000گزی شیخ صدر واقع شده ...
غیبی سور. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، که در 12هزارگزی جنوب دیواندره ٔ و یکهزارگزی خاور دیواندره...
کنده سور. [ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میرده است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...