اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سور

نویسه گردانی: SWR
سور. [ س َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 1142 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، لبنیات ، پنبه ، چغندر و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ثور واهر. [ رَ هََ رَ ] (اِ) بفارسی هخامنشی بمعنی بهار پرغرور. نام یکی از سه ماه بهار که در کتیبه ٔ بیستون ازداریوش بزرگ آمده است . ۞
ثور شباک . [ رُ ش ِ ] (اِخ ) موضعی است .
ثور اطحل . [ ث َ رِ اَ ح َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ثور شود.
جبل ثور. [ ج َ ب َ ل ِ ث َ ] (اِخ ) رجوع به غار ثور و ثور و صاحب الغار شود.
صور فلکی . [ ص ُ وَ رِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر یک نام حیوانی یا...
مردم صور. [ م َ دُ ص ُ وَ ] (ص مرکب ) مردم صورت . که از حیث قیافه و صورت و شکل ظاهرآدمی است . که صورتاً شبیه آدمیزاد است : نبود مردم جز عاقل...
صور منطقه . [ ص ُ وَ رِ م ِ / م َ طَ ق َ / ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.
صور کواکب . [ ص ُ وَ رِ ک َ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورت ستارگان . ستارگان که مجموعی از آنها صورتی را تشکیل دهد. رجوع به صور فلکی شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۰ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.