اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سوم

نویسه گردانی: SWM
سوم . [ س ِ وُ / س ِوْ وُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) سه که ثالث باشد. (آنندراج ). سیم . چیزی که در مرتبه ٔ سه واقع است . (ناظم الاطباء) :
سوم روز خوان را بمرغ وبره
بیاراستش گونه گون یکسره .

فردوسی .


خطی پدرت و دیگر مادرت و تو سوم
خطیت بید و دیگر سیب و سوم عنب
خطیت اسب و دیگر گاو است و خر سوم
خطیت بار و دیگر برگ و سوم خشب .

ناصرخسرو.


دو بامداد گر آید کسی بخدمت شاه
سوم هرآینه در وی کند بلطف نگاه .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
شارل امانوئل سوم . [ اِ ءِ ل ِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) ۞ وی از سال 1730 تا 1773م . پادشاه ساردنی بود.
ترجمه ی از آخر به اول واژه های مهدی اخوان ثالث. سوم = ثالث - برادران = اخوان - سوشیانت = مهدی
چشم سوم مفهومی معنوی در نگرش شرقی است که سمبلی از اشراق و درکی فراتر از حواس 5 گانه بوده و دروازه ورود به حوزه آگاهی برتر است. برخی معتقدند که چشم سوم...
صوم . [ ص َ ] (ع مص ) بازایستادن از خوردن . (منتهی الارب ). روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).- صوم رمضان ؛ ر...
صوم . [ ص ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائم . رجوع بصائم شود.
ثوم . (ع اِ) سیر. تریاق روستائی . و از آن بری و بستانی هر دو باشد. در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است : ثوم بفارسی سیرگویند و بری او اسقوردیون ...
ثوم بری . [ م ِ ب َرْ ری ] ۞ (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) موسیر. سیر صحرائی . ثوم الکلب . ثوم الحیة. ۞ مَطر قال . (ابن البیطار). اسقوردیون . شقردیون...
صوم صمت . [ ص َ م ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صوم الصمت شود.
صوم مریم . [ ص َ / صُو م ِ م َرْ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از روزه است که از شب نیت کرده همه ٔ روز از کسی کلام نکند. (غیاث اللغا...
صوم الصمت . [ ص َ مُص ْ ص ُ ] (ع اِ مرکب ) روزه ای که در آن سکوت کنند و سخن نگویند.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۸ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.