سیام . (اِخ ) نام کوهی است مابین سمرقند و تاشکند و بسمرقند نزدیک است . گویند مقنع خراسانی که او را حکیم بن عطا میگفتندبزور سحر و شعبده مدت دو ماه از چاهی که در عقب کوه سیام کنده بود، ماهی برمی آورد و آن ماه از پس آن کوه طلوع میکرد و تا پنج فرسخ در پنج فرسخ نور آن ماه می تافت . و بفتح اول هم آمده است . (برهان ) (از جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از غیاث اللغات )
: نه ماه سیامی نه ماه فلک
که اینت غلام است و آن پیشکار.
رودکی .
اسب تو هنگام جَستن نسبتی دارد زباد
وقت آسایش نهادن دارد از کوه سیام .
فرخی .
مرکبی کو چو بیستون نبود
چون تواند کشید کوه سیام .
فرخی .