صیام
نویسه گردانی:
ṢYAM
صیام . [ ص ُی ْ یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائم . (منتهی الارب ). رجوع به صائم شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
صیام . (ع مص ) روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). || (اِ) ج ِ صوم . (غیاث اللغات ). رجوع به صوم شود : تا نپذی...
سی مهره ٔ صیام . [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از سی روزه ٔ ماه رمضان . (برهان ) (آنندراج ).
سیام . (اِخ ) نام کوهی است مابین سمرقند و تاشکند و بسمرقند نزدیک است . گویند مقنع خراسانی که او را حکیم بن عطا میگفتندبزور سحر و شعبده مدت د...
سیام . (اِخ ) کشوری در آسیای جنوبی در قسمت شبه جزیره ٔ هندوچین ، از شمال و مشرق به لائوس و کامبوج محدود است و خود در شمال و مغرب بیرمانی ...
سی ام . [ اُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ سی . سی امین . (فرهنگ فارسی معین ) : و چندان توقف نمود [ عبداﷲ عامر ] که جور را بستد در سال سی...
یک سی ام . [ ی َ / ی ِ اُ ] (اِ مرکب ) سی یک . یک حصه از سی حصه . یک جزء از سی جزء چیزی .
ماه سیام . [ هَِ ] (اِخ ) ماهی را گویند که مقنع به سحر و شعبده تا مدت چهار ماه هرشب از چاهی که پایین کوه سیام بود برمی آورد و چهار فرسخ د...