اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاپور

نویسه گردانی: ŠAPWR
شاپور. (اِخ ) آقا... از اکابر طهران من اعمال ری است و همشیرزاده ٔ ملا امیدی . و جعفرخان که در هند کمال اعتبار داشت همشیره زاده ٔ آقا شاپور است . در فن قصیده کمال دست دارد. بعنوان تجارت به هندوستان رفته اسبابی بهمرسانیده به ایران آمد. موزونان بعضی توقعها ازاوداشتند چون بفعل نیامد او را اهاجی رکیک کردند چنانچه ملاطبقی قطعه ای گفته که این بیت از آن قطعه است :
بسکه دلگیر ز همکاسه بود میشکند
کاسه ای را که در او صورت آدم باشد.
الحق فراخور استطاعت خست بسیار داشت . فریبی تخلص میکرد اما دیوان که بنظر فقیر رسید شاپور تخلص داشت . تخمیناً چهار هزار بیت بود. شعرش این است :
نمیگویم که از زندان غم آزاد کن ما را
اگر جائی گرفتاری ببینی یاد کن ما را
تفاوت نیست جور و لطف و یکسانست نزد ما
تو میدانی به هر نوعی که دانی شاد کن ما را.
بذوقی میکنم تکرار حرف دلستانی را
که دل در سینه پندارد که میبوسم دهانی را
نمی دانم تو خواهی بود یا گردون ولی دانم
که دامن گیر گردد خون من نامهربانی را.
(تذکره ٔ نصرآبادی چ وحید دستگردی ص 237).
از اولاد مولانا امیدی طهرانی است . دیوانی تمام کرده . اول فریبی ۞ تخلص داشته آخرالامر به اسم تخلص کرده . دو بار به هند رفته در آنجا از دولت سلطان سلیم و امرای عظام خصوص میرزاجعفر آصف خان قزوینی رتبه ٔ مصاحبت یافته و به انعامات او سرافراز گشته . بعد از مراجعت به وطن چندی بوده تا آنکه به دار بقا شتافته . از اشعار اوست :
یار نسازد بما کاش گذاریم باز
ما غم او را به او، او دل ما را به ما.
دلدار نداند دل یار از دل اغیار
داند که دل است ، اینکه دل کیست ، نداند.
شاپور کوش تا غمی از دل برون کنیم
از تو حدیث دوری و از من گریستن .
(از آتشکده ٔ آذر چ سیدجعفر شهیدی ص 219).
از اولاد امیدی طهرانی بوده در عهد سلطان سلیم به هندوستان رفته بماند و در آنجا فوت شد. شاعری غزلسرا بوده است . (مجمع الفصحاء چ سنگی تهران ص 23).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شاپور. (اِخ ) ابن شهریاربن قارن بن شروین . از آل باوند، شاخه ٔ کیوسیه است که از سال 45 تا 397 هَ . ق . در مازندران فرمانروایی داشتند. مدت پا...
شاپور. (اِخ ) ابن کیوس بن قباد، برادر زاده ٔ کسری انوشیروان دوم از آل کیوس که در مازندران فرمانروایی داشتند. (تاریخ طبرستان چ عباس اقبال...
شاپور. (اِخ ) ابن المرزبان . از سرداران آل بطیحه ، در ماه صفر سال 412 هَ . ق . صدقةبن فارس وی را با فوجی بدفع ابوالهیجا محمدبن عمران بن شاهی...
شاپور. (اِخ ) ابن هرمز. رجوع به شاپور ذوالا کتاف شود.
شاپور. (اِخ ) ابن هرمزد. رجوع به شاپور بن هرمز و شاپور ذوالاکتاف شود.
شاپور. (اِخ ) ابن یزدجرد الاثیم . رجوع به شاپوربن یزد گرد و فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیسترنج و نیکلسون ص 25 شود.
شاپور. (اِخ ) ابن یزدگرد. نام پسر یزدگرد اول ، برادر نرسی و بهرام پنجم (بهرام گور). وی را پدرش یزدگرد بپادشاهی قسمتی از ارمنستان که به ای...
شاپور. (اِخ )... اردشیر. رجوع به شاپوربن اردشیر شود.
شاپور. (اِخ ) الجنود. شاپوربن اردشیر. پسر اردشیربن بابک و ولی عهد اوبود و او را شاپورالجنود گفتندی از آنچ لشکردار بودو شاپور ذوالا کتاف بعد از و...
شاپور. (اِخ ) اورمزد. رجوع به شاپور ذوالاکتاف شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.