شاپور
نویسه گردانی:
ŠAPWR
شاپور. (اِخ ) الجنود. شاپوربن اردشیر. پسر اردشیربن بابک و ولی عهد اوبود و او را شاپورالجنود گفتندی از آنچ لشکردار بودو شاپور ذوالا کتاف بعد از وی بوده ست ، و مانی زندیق در روزگار او پدید آمد و فتنه پدید آورد و سرهمه زندیقان و اول ایشان بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیسترنج و نیکلسون ص 20). رجوع به شاپوربن اردشیر شود.
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شاپور. (اِ مرکب ) پسر شاه . مرکب از شاه و پور. در پهلوی شاه پوهر.(حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به شاهپور شود.
شاپور. (اِخ ) نام مصوری که واسطه بود میان شیرین و خسرو. (برهان قاطع) : ندیمی خاص بودش ۞ نام شاپورجهان گشته ز مغرب تا لهاورز نقاشی به ...
شاپور. (اِخ ) (در داستانها) نام یکی از اعیان مملکت فریدون . (ناظم الاطباء): نیشابور از ناحیت ابر شهر است به خراسان . و آن را بنا شاپور سپهبد...
شاپور. (اِخ ) پهلوان ایرانی زمان کیکاوس و کیخسرو. (فهرست ولف ) : چو بهرام وچون زنگه ٔ شاوران چو گیو و چو شاپور و گندآوران . فردوسی (شاهنامه چ...
شاپور. (اِخ ) پهلوان ایرانی زمان خسرو پرویز. (فهرست ولف ) : چو گردوی و شاپور و چون اندیان سپهدار ارمینیه رادمان . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج...
شاپور. (اِخ ) نام پدر یزدانداد یکی از مؤلفان مستقیم شاهنامه ٔ منثور. رجوع به یزدانداد و مزدیسنا تألیف دکتر معین چ 1 ص 386 شود.
شاپور. (اِخ ) موبد زمان پادشاهی انوشیروان . (فهرست ولف ) : سر موبدان و ردان اردشیرچو شاپور و چون یزدگرد دبیر. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص...
شاپور. (اِخ ) رازی . یکی از دو تن مقتدرترین نجبای ایران در زمان پادشاهی پیروز یزدگرد ساسانی . ایران سپاهبد و سپاهبد سواد در زمان پادشاهی قبا...
شاپور. (اِخ ) (زردشتی ) نام یکی از زردشتیان که در دیوان کاتبی نیشابوری شاعر قرن نهم از او نام برده شده . رجوع به از سعدی تا جامی ص 550 و...
شاپور. (اِخ ) (کشیش ) نام کشیشی در زمان پادشاهی یزدگرد اول ساسانی . وی یکی از نجبا را که موسوم به آذرفرنبغ بود بدین عیسوی درآورد تا از مرضی...