اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاپور

نویسه گردانی: ŠAPWR
شاپور. (اِخ ) الجنود. شاپوربن اردشیر. پسر اردشیربن بابک و ولی عهد اوبود و او را شاپورالجنود گفتندی از آنچ لشکردار بودو شاپور ذوالا کتاف بعد از وی بوده ست ، و مانی زندیق در روزگار او پدید آمد و فتنه پدید آورد و سرهمه زندیقان و اول ایشان بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیسترنج و نیکلسون ص 20). رجوع به شاپوربن اردشیر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خوره ٔ شاپور. [ خوَ / خ ُ رَ / رِی ِ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای فارس . رجوع به خره و خوره و تاریخ سیستان ص 26 و تاریخ گزیده ص 109 شود.
چشمه ٔ شاپور. [ چ َ م َ ی ِ ] (اِخ ) چشمه ای است که مشهور است و شاپور بدستکاری هنر در زمین ارمن از سنگ تراشیده و آن چنان صفا دارد که نظر ب...
قلعه ٔ شاپور. [ ق َ ع َ ی ِ ] (اِخ ) این قلعه در بالای کوهی است که در دامنه ٔ آن غار شاپور است در کازرون . (جغرافیای غرب ایران ص 130).
کوره ٔ شاپور. [ رَ / رِ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
علیرضا شاپور شهبازی، یکی از برجسته ترین مورخان دوره هخامنشی در سراسر گیتی و از چهره‌های ماندگار فرهنگی کشور، در سال 1321 در شیراز و در خانواده ای اصیل...
شاپور تهرانی یکی از نغمه سرایان عهد صفوی که در بین عامه، گمنام وآثارش مستور مانده‌است. بطوری‌که تذکره نویسان نگاشته‌اند، نام وی شرف الدین یا ارجاسب بو...
شاپور نشابوری . [ رِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به اشهری شاپور... شود.
کاخ شاپور اول . [ خ ِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) در ویرانه های شهر بیشاپور (معروف به شاپور کازرون ) چندین سال پیش هیئت علمی فرانسوی امتیاز خاکبردار...
شادروان شاپور. [ دُ ن ِ ] (اِخ ) سدی است که بر رود شوشتر کرده اند تا آب بشهر نشیند. یاقوت گوید: این شادروان از بناهای عجیب است طول آن نزد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.