شادان
نویسه گردانی:
ŠADʼN
شادان .(اِخ ) دیهی است از دهستان قیس آباد، بخش خوسف ، شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی جنوب خوسف و 9 هزارگزی مالرو قلیل آباد. در دامنه ٔ کوهستانی قرار دارد. آب و هوای آن معتدل و جمعیت آن 88تن است . آب آن از قنات ، محصول آن غلات و شغل اهالی آن زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شادان . (ص مرکب ، ق مرکب ) خوشحالی کنان . (برهان قاطع). خوشحال . ۞ (فهرست ولف ). خوش . شاد. شادمان . شادمانه . مسرور. خرّم . فارح . مرح . جذلان ...
شادان . (اِخ ) پسر برزین . رجوع به فهرست ولف و شاذان بن برزین طوسی شود : نگه کن که شادان برزین چه گفت بدان گه که بگشاد راز از نهفت .فر...
شادان . (اِخ ) تخلص شاعری است که وزیر یکی از پادشاهان هند ظاهراً موسوم به مهاراج راجه چند و لعل بهادر بوده و از ماده تاریخی که برای تع...
شادان . (اِخ ) ابن مسرور. نام خلیفه ٔ عمروبن لیث در سیستان : چون [ عمروبن لیث ] به رمل سم رسید، آن حصار را بر شادان مسرور و اصرم حصار ک...
شادان دل . [ دِ ] (ص مرکب ) شاددل . آسوده خاطر : بپرسیدش از دو گرامی نخست که هستند شادان دل و تندرست . فردوسی .تو شادان دل ومرگ چنگال تیزنشسته ...
شادان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شاد کردن . اجذال : شادان جز او را که کند از جانور سیم و زرش بیطاعتی میراث داد این را ز ملک ظاهرش .ناصرخسر...