گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شال نویسه گردانی: ŠAL شال . (اِخ ) نام قصبه ای است که سه فرسخ با قندهار ۞ فاصله دارد. (تاریخ شاهی ص 168). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی افغان شال افغان شال . [ ] (اِخ ) نام محلی است در غزنی که در تاریخ بیهقی ذکر آن مکرر آمده است . و قبر سبکتکین بدانجا بوده : اولیا و حشم و بزرگان هم... شال زیتون شال زیتون .[ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) در لاهیجان زیتون تلخ را گویند. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 192) ۞ . مخفف شغال زیتون ، نامی است که در لاه... شال سنجان شال سنجان . [ س ِ ] (اِ مرکب ) نام زیتون تلخ است . (درختان جنگلی ایران ص 192) ۞ . مخفف شغال سنجان (سنجان ،شاید سنجدان ). شال سنجد. زن زلخت . ... شال پستانه شال پستانه . [ پ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام نوعی اززیتون تلخ باشد که در جنگلهای شمال موجود است و این نام در نور بدان داده اند. (از جنگل شن... شال و کلاه شال و کلاه . [ ل ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )اصطلاحاً لباس رسمی وزراء و مستوفیان که در روزهای بار به عصر ملوک قاجار می پوشیدند. (یادداشت ... شال فروختن شال فروختن . [ ف ُت َ ] (مص مرکب ) فروختن شال . تجارت شال . فروش شال . شال و قشوکردن شال و قشوکردن . [ وَ ق َ ش َ / ل ُ ق َ ش ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) (... اسب و استر را) با قشو و شال ، موی زاید و غبار نشسته بر روی اسب و استر را گرفت... شال و کلاه کردن شال و کلاه کردن . [ ل ُ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لباس رسمی بتن کردن . || مهیای رفتن شدن . (یادداشت مؤلف ). || بمزاح لباس خوب پوشیدن . (... شال عبدالرحمن لو شال عبدالرحمن لو. [ ع َ دُرْ رَ ما ] (اِخ ) دهی از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه . دارای 118 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن... شال سنجد زیتون تلخ زن زلخت زیتون تلخ اشاره درختی است که در ایران با نامهای مختلفی شناخته میشود و از جمله در مازندران «زیتون تلخ- سنجد تلخ»، در نور «شال پستانه»، در لاهیجان «شا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود