شاه
نویسه گردانی:
ŠAH
شاه . (اِخ ) دهی است از دیههای لاریجان . (سفرنامه ٔ رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 155 و بخش انگلیسی ص 115) : و در هشتم جمادی الاخره ٔ آن سال به شاه درآمد و جمعی را بکشت . (جامع التواریخ رشیدی ).
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
شاه سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ )یکی از متنفذان خراسان بنام سیدمحمد که خود را خواهرزاده ٔ شاه سلطان حسین صفوی میدانست در حدود سال 1162 هَ . ...
شاه سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) واقع در بلوک کوه مره از قریه ٔ دشت ارجن . (فارسنامه ٔ ناصری ص 320).
شاه دیوانه . [ هَِ دی ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام زنی دیوانه بزمان ناصرالدین شاه . و «شاه دیوانه » مثلی مبتذل است برای کسی که کار او نه خردم...
شاه بهرامی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش سروستان شهرستان شیراز. دارای 109 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و برنج است . (از فرهنگ جغر...
شاه بولاغی . (اِخ ) نام محلی در کنار راه خوی به ماکو، میان کسیان و مریملر در 62 هزارگزی خوی . (یادداشت مؤلف ).
شاه پسرمرد. [ پ ِ س َ م ُ ] (اِخ )دهی از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر. دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن خرما، تنباک...
شاه پسندخان . [ پ َ س َ ] (اِخ ) (...افغان ) نام سرداری از افاغنه در دوره ٔ شاه احمد درانی .رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 75، 76، 308 شود.
شاه بدخشان . [ ب َ دَ ] (اِخ ) صاحب مجالس النفائس می نویسد: لعلی تخلص میکرد، بسیار مؤمن و خوش طبع و پرهیزگار بود و چندین سال بود که سلطنت ا...
شاه خراسان . [ هَِ خ ُ ] (اِخ ) لقبی است که شیعیان ایران امام هشتم (ع ) را داده اند.
شاه جمشیدی . [ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آبسرده بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ گرگان . محصول آن غلات ...