شاه
نویسه گردانی:
ŠAH
شاه . (اِخ ) (چشمه ٔ...) مزرعه ای است از ناحیه ٔ فشارود قاینات و بلاسکنه میباشد. (مرآت البلدان ج 4 ص 236).
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
شیخ شاه . [ ش َ ] (اِخ ) لقب ابراهیم شروانی دربندی . رجوع به ابراهیم دربندی شود.
شاه ولد. [ وَ ل َ ] (اِخ ) پنجمین از آل جلایر که حکام عراق بودند. در سال 813هَ . ق . حکومت داشته است . (معجم الانساب ج 2 ص 377).
شاه وله . [ وَ ل َ ] (اِخ )دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 861 تن سکنه . آب آن از چاه و قنات . محصول آن غلات و لب...
شاه ولی . [ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. دارای 5 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرا...
شاه ولی . [ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوباتو بخش میرانشاه شهرستان سنندج . دارای 130 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن غلات ، ح...
شاه ولی . [ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر. از 14 قریه ٔ بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه ٔ آن در حدود 2000 تن است ...
شاه ولی . [ وَ ] (اِخ )دهی از دهستان خنافره بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 508 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، خرما و برنج...
شاه ولی . [ وَ ] (اِخ ) مرکز دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای 100 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کارون . محصول آن غلات ، برنج ...
شاه بازی . (حامص مرکب ) حالت و کیفیت شاهباز. || بازی کودکان که یکی شاه و یکی وزیر و یکی میراخور ویکی مقصر بود. (یادداشت مؤلف ). بازی شا...
شاه بابک . [ ب َ ] (اِ مرکب )برنوف . (تذکره ٔ انطاکی ) (تاج العروس ). آن گیاهی است که در مصر بسیار باشد طلای عصاره ٔ آن در محلول نیلنج ۞ بر م...