شاه
نویسه گردانی:
ŠAH
شاه . (ع اِ) شاة و بزبان عربی گوسفند را گویند وشیاة جمع آن است . (برهان قاطع). رجوع به شاة شود.
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شاه جهان . [ هَِ ج َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ملک و سرور عالم . شاه دنیا.خداوند گیتی . حاکم دوران . پادشاه دنیا : بیامد یکی فیلسوفی چو گردسخن...
شاه حسینی . [ ح ُ س َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) گوینده ٔ شاه حسین ، و «شاه حسین » خطابی است که شیعیان امام سوم را کنند در مراسم سوگواری خاصه آن...
شاه خاتون . (اِخ ) دختر قدرخان ترکستان . این دختر نامزد سلطان مسعود غزنوی بوده است . رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 432 شود.
شاه چراغ . [ هَِ چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عوام آنگاه که چراغ روشن است و سوگند خوردن خواهند اشاره به چراغ افروخته کنند و گویند: به ...
شاه چراغ . [ هَِ چ ِ ] (اِخ ) لقبی است که شیرازیان به احمدبن موسی علیه السلام داده اند که در آن شهر مدفون است و بقعه ای دارد. و مهمترین ...
شاه خاور. [ هَِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان قاطع) (از فرهنگ نظام ). شاه خرگاه مینا. شاهد روز. شاه گردون . شاهنش...
شاه تراشی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل شاه تراش .
شاه ترکان . [ هَِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سلطان و فرمانروای قوم ترک . || (اِخ ) اختصاصاً افراسیاب تورانی . (از غیاث اللغات ) (از آنندرا...
شاه ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ سلطان شمس الدین التتمش و مادر سلطان رکن الدین فیروز شاه . چون فیروز شاه بعد از مرگ پدر در سال 633 هَ ....
شاه پرستی . [ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل شاه پرست .