شاه
نویسه گردانی:
ŠAH
شاه . (ع اِ) شاة و بزبان عربی گوسفند را گویند وشیاة جمع آن است . (برهان قاطع). رجوع به شاة شود.
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
شاه بندر. [ ب َ دَ ] (اِخ )نام محلی است در مشرق بندرعباس . (یادداشت مؤلف ).
شاه باغی . (اِخ ) دهی از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان . دارای 152 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات است...
شاه برقان . [ ب َ ] (اِ مرکب ) مصحف شابرقان و بمعنی پولاد و معدنی باشد. رجوع به شابرقان و شابرن و شابورق و شابورقان و شابورگان و شابورن شو...
شاه بزرگ . [ هَِ ب ُزُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پادشاه شاهان . شاهنشاه .شاه چند ناحیه که خود شاهان یا امرایی داشتند. مرحوم پیرنیا آرد: وقتی ...
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) نام شخصی که خدمت شمع و چراغ شاه عباس داشت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . دارای 121 تن سکنه .آب آن از قنات و رودخانه . محصول آن غ...
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان دماوند. دارای 212 تن سکنه . آب آن از حبله رود. محصول آن غلات ، بنشن...
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجرود بخش مرکزی زنجان . دارای 379 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، انگور و میوه جات ...
شاه بداغ . [ ب ُ ](اِخ ) دهی از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن صیفی و میوه جات ا...
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان شراء شهرستان همدان . دارای 80 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است . (از فرهنگ ج...