گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه واژه معنی شاه سه وقت شاه سه وقت . [ هَِ س ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی پادشاه سه نوبت زن . (آنندراج ). مؤلف برهان در ذیل نوبت گوید: بمعنی نقاره است که... شاه یک اسبه شاه یک اسبه . [ هَِ ی َ / ی ِ اَ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید جهانگرد باشد. (برهان قاطع). شاه مرادخان شاه مرادخان . [ م ُ ] (اِخ ) پانزدهمین از سلسله ٔ خانان خوقند است که از سال 1275 هَ . ق . / 1857 م . تا حدود 1277 حکومت کرد. (از طبقات سلاطین ... شاه ستارگان شاه ستارگان . [ هَِ س ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است : شاه ستارگان به افق مغرب خرامید. (کلیله و دمنه ). شاه دیاربکر شاه دیاربکر. [ هَِ رِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرمانروای ناحیه ٔ دیاربکر. || (اِخ ) اختصاصاً از القاب ابوالمظفر ارتق ارسلان بن ایل غازی... شاه زنبوران شاه زنبوران . [ هَِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرد ممتاز از زنبوران عسل . امیرالنحل . شاه منج انگبین . آن مگس که پیش امیرالمؤمنین علی... شاه ابدالان شاه ابدالان . [ هَِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لقبی است که برعده ای معلوم از صلحا و خاصان خدا گذارند و گویند هیچگاه زمین از آنان خالی ن... شاه ابدالان شاه ابدالان . [ هَِ اَ ] (اِخ ) قطب الدین حیدر که در تذکره ٔ هفت اقلیم در ذیل شهر تربت (ص 574) او را چنین معرفی میکند: شیخ قطب الدین حیدر ... شاه اسماعیل شاه اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) امیر اسماعیل . از یاران ملک فخرالدین کرت و همان کسی است که ملک فخرالدین وی را با دویست تن مأمور گردانید که ... شاه خدابنده شاه خدابنده . [ خ ُ ب َ دَ ] (اِخ ) محمد خدابنده از پادشاهان صفویه و پدر شاه عباس بزرگ است و پس ازاسماعیل دوم صفوی در سال 985 هَ . ق . بر ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ صفحه ۵۵ از ۷۱ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود