گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه واژه معنی شاه عباس اول شاه عباس اول . [ ع َب ْ با س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) رجوع به عباس اول شود. شاه عباس دوم شاه عباس دوم . [ ع َب ْ با س ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) رجوع به عباس دوم شود. شاه عالم دوم شاه عالم دوم . [ ل َ م ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) جلال الدین علی جوهر. از سلاطین بابر یا گورکانیان هند بود و در سال 1136 هَ . ق . به دنیا آمد و در سال ... شاه رکن الدین شاه رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) حسن بن سید معین الدین اشرف . رجوع به شاه حسن شود. شاه رام پیروز شاه رام پیروز. (اِخ ) (شهر...) نام شهری است که کسری پس از آنکه قوم موسوم به چول را سرکوب کرد و فقط هشتاد نفر که از بهترین مردان جنگی ... شاه عبدالعظیم شاه عبدالعظیم . [ ع َ دُل ْ ع َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن ... رجوع به عبدالعظیم شود. شاه میرزاکندی شاه میرزاکندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلوچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . دارای 80 تن سکنه . آب آن از نازلوچای . محصول آن غلات ، چغن... علی شاه افشار علی شاه افشار. [ ع َ هَِ اَ ] (اِخ ) لقب علی قلی خان برادرزاده ٔنادرشاه افشار است . رجوع به علی قلی خان افشار شود. شاه بازتبریزی شاه بازتبریزی . [ زِ ت َ ] (اِخ ) از شاعران ترک زبان قرن سیزدهم است . (الذریعة ج 9 ص 495). شاه ابوالقاسم شاه ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 65 تن سکنه . آب آن از رودخانه .محصول آن غ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ صفحه ۶۱ از ۷۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود