گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه واژه معنی شاه نشین شاه نشین . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) پیشگاه . صدر. هر قسمت برتر از قسمتهای دیگر تالار یا اطاق که تخصیص به بزرگان داشته باشد و آن جایی است چون محر... شاه نشین شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان . دارای 389 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات . پنبه . ... شاه نشین شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیربخش مرکزی شهرستان اردبیل . دارای 609 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و حبوبات است .... شاه نشین شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار. دارای 840 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات دیم ، لبنیات و انگور است . (... شاه نشین شاه نشین . [ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رود زر بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از ... شاه نشین شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) (کوه ...) نام یکی از کوههای جنوبی لاهیجان به شمال ایران . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 170). طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) نام پادشاه عظیم القدر از اولاد افراسیاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شه طغان عقل را نائب منم نِعْم َ الوکیل نوعروس ... طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) پدر پهلوان اسد نامی است که در عصر پنجمین پادشاه از آل مظفر، شاه شجاع ، به دست وی به حکومت کرمان برقرار گردید، تق... طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن الب ارسلان ۞ محمدبن جغری بیک بن میکائیل . لقب وی شمس الدوله و کنیتش ابوالفوارس است . به روزگار الب ارسلان حکو... طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن المؤید آی آبه . در لباب الالباب نام وی را بدین طرز آورده است : «ملک طغانشه بن محمد المؤید»، ولی علامه ٔ مرحوم ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ صفحه ۱۸ از ۷۱ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود