اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاه

نویسه گردانی: ŠAH
شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
شاه شکار. [ ش ِ ] (ص مرکب ) شکارکننده ٔ شاه . || (اِخ ) اصطلاحاً بر میرزا رضای کرمانی اطلاق شود بسبب کشتن ناصرالدین شاه . (از یادداشت مؤلف...
شاه شهید. [ هَِ ش َ ] (اِخ ) شاه شهیدان . سیدالشهدا. لقبی است که روضه خوانها بحضرت حسین بن علی علیهماالسلام دهند. (یادداشت مؤلف ) : از نسل ...
شاه طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن رضی الدین اسماعیل الحسینی الکاشانی . از سادات انجدان قم و در همدان به دنیا آمد و در شهر کاشان به افاده مشغول...
شاه زابل . [ هَِ ب ُ ] (اِخ ) شاه زاول . عنوانی است سلطان محمود غزنوی را. (از انجمن آرا) (ازآنندراج ). و رجوع به شاه زاول و محمود غزنوی شو...
شاه زاول . [ هَِ وُ ] (اِخ ) شاه زابل .محمودبن سبکتکین غزنوی . (یادداشت مؤلف ). اشاره به سلطان محمود سبکتکین است . (برهان قاطع) : رسید شاه ...
شاه زاول . [ هَِ وُ ] (اِخ ) خطابی است رستم پهلوان داستانی را.
شاه زنان . [ هَِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زن ممتاز از دیگر زنان . زن که بر دیگر زنان سروری و برتری داشته باشد.
شاه زنان . [ هَِ زَ ] (اِخ ) لقب شهربانو دخت یزدگرد همسر امام حسین بن علی علیه السلام و مادر حضرت زین العابدین سجاد (ع ). (یادداشت مؤلف ).
شاه زنان . [ هَِ زَ ] (اِخ ) لقب دختر شاهرخشاه پسر رضاقلی میرزا پسر نادرشاه و مادر محمدقلی میرزای ملک آرا. دومین فرزند فتحعلی شاه . (حاشیه ٔ س...
شاه زنده . [ هَِ زِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در یادداشت مؤلف چنین آمده است : مرحوم اردشیرجی می گفت در سفر اول که به ایران آمدم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.