شب
نویسه گردانی:
ŠB
شب . [ش َب ب ] (ع مص ) زیاده کردن حسن و جمال زن را سراندازاو چه سفیدی چهره در برابر سیاهی موی یا سرانداز وی را زیباتر کند. (از متن اللغة) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افروخته کردن لون . (مصادراللغه ٔ زوزنی ص 94). || بهیجان در آوردن . تهییج کردن . (از متن اللغة). || برانگیختن آتش و جنگ . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ص 94). برافروختن آتش و جنگ و مانند آن . (از متن اللغة) (از آنندراج ). شب النار، او شب الحرب ؛ یعنی برافروخته گردید آتش . یا جنگ برافروخته گردید. || روییدن و نمو کردن . (از اقرب الموارد). || بالا کردن اسب دستهای خود را. (از اقرب الموارد). || (اِ) بلندی هر چیزی . (آنندراج ). ارتفاع . (متن اللغة).
واژه های همانند
۱۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
شب گذشتن . [ ش َ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) شب به سرآمدن . شب سپری شدن : روز و شبم ز هجر به رنگی گذشته است کآگه نگشته ام که سپید و سیاه چی...
شب افروزی . [ ش َ اَ ] (حامص مرکب ) عمل شب افروز. افروزندگی شب . افروختن شب را : تو دهی صبح را شب افروزی روز را مرغ و مرغ را روزی . نظامی .|| ...
شب افسانه . [ ش َ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) افسانه ٔ شب . افسانه که برای آمدن خواب در شبها بشنوند. (بهار عجم ) (آنندراج ). سخن شب . (ناظم الاطب...
شب پیمایی .[ ش َ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل شب پیما. شب نوردی .
محبوبه شب، یاس شب. این گیاه گونه ای از گیاهان جنس CESTRUM از خانواده گوجه فرنگی ها SALONACEES میباشد .
محل اصلی و اولیه آنرا آمریکای جنوبی و مرکزی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ماه هفت شب. (اصطلاح) صورت زیبا (در اینجا، صورت زیبای یک دختر جوان و یا یک زن)؛ اشاره ای است به شکل ماهِ شب هفتم ماه های قمری که نیمه ای از آن روشن است...
شب پیمودن . [ ش َ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) شب راه رفتن . در شب راه روی کردن . رجوع به شب پیما و شب پیمایی شود.
پنجشنبه شب . [ پ َ شَم ْ ب َ / ب ِ ش َ ] (اِ مرکب ) شبی که فردای آن جمعه است . شام پنجشنبه .
شب گذاشتن . [ ش َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته . (ترجمان القرآن جرجانی ). به سرآوردن شب . گذراندن شب . به شب مقیم شدن در جایی .