شرف
نویسه گردانی:
ŠRF
شرف . [ ش َ رَ ] (ع مص ) بزرگ و بلندقدر شدن و عالی مرتبه گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بزرگوار شدن . (المصادر زوزنی ) (برهان ) (دهار). شرافة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شرافت و شرافة شود. || دوام کردن بر خوردن کوهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بلند شدن گوش و کتف . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسیدن کسی بر امر بزرگی از خیر و یا شر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابواسحاق قرشی شرف الدین . رجوع به ابواسحاق ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوالقاسم بن عبدالعلیم . رجوع به ابوالقاسم ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمدبن سعید. ابن البلدی . رجوع به ابن البلدی ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوشجاع ارسلان خان ثانی . رجوع به ارسلان ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوطاهربن سعدالدین . رجوع به ابوطاهر... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوعبداﷲبن فخرالدین عثمان بن علی معروف به بنت ابی سعد (کذا فی کشف الظنون و التصحیف فیه ظاهر). او راس...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ... معروف به ابن بطوطة. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 107 و ابن بطوطة شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن شیخ یحیی منیری . از اهل قصبه ٔ منیر بنگاله ٔ هند و از عارفان و شاعران قرن نهم هجری قمری و از پ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن علی بن یوسف بوفی قرشی . رجوع به احمدبن ... و روضات الجنات ص 756 شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن موسی اربلی . رجوع به احمدبن موسی ... شود.